ترجمه عربی دوم عمومی


العربیة

لغة القرآن

اَلدَّرْسُ الْأوّلُ

إلهى...

﴿رَبِّ ﭐشْرَحْ لـى صَدرى ويَسِّرلـى أمْرى وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِن لِسانـى  يَفْقَهوا قَولـى﴾

اَللّهُمَّ أخْرِجْنـى  مِن ظُلُماتِ الْوهْمِ و أكْرِمنـى  بِنورِ الْفَهْمِ.

اَللّهُمَّ ﭐفْتَحْ عَلَيْنا أبْوابَ رَحْمَتِكَ.

وَﭐنشُرْ عَلَيْنا خَزائِنَ  عُلومِكَ.

درس اول

پروردگارا، سينه ام را برايم فراخ كن  (بگشاي ) و كارم را برايم آسان گردان و گره

از زبانم باز كن تا سخنم را بفهمند.

خدايا مرا از تاريكي هاي پندار خارج كن و مرا با نور فهم گرامي بدار.

خدايا درهاي رحمتت را برما بگشاي.

و گنجينه هاي دانش هايت را برما باز كن.

ربِّ ...  رَبِّ  يَسِّر و لاتُعَسِّر .

اَللّهُمَّ فَرِّحْ قلبـﻰ .

اَللّهُمَّ انْهَجْ لـى إلـي مَحَبَّتِكَ سَبيلاً سَهْلَةً.

إلَهى لا تَجْعَلْ لِلشَّيطانِ عَلـى عقلـى سبيلاً .

ولا لِلْباطِلِ عَلـي عَملـى دَليلاً .

اَللّهُمَّ ألْهِمْنا طاعَتَكَ و  جَنِّبْنا مَعْصِيَتَكَ.

پروردگارا.... پروردگارا  آسان بگير و سخت نگير.

خدايا قلبم را شاد كن.

خدايا راه آساني را به سوي محبتت به من نشان بده.

خدايا براي شيطان راهي بر عقل من قرار نده.

و راهنمايي براي باطل بر كار من قرار نده.

خدايا بندگي ات را به ما الهام كن و گناه به درگاهت را از ما دور كن.

بِرَحْمتك يا أرْحَمَ الرّاحِميَن .

 به رحمتت ای مهربان ترين مهربانان.

 [

اَلدَّرسُ الثّانـى

فـى خدمة الْبؤساءِ

اَلْهَواءُ حارٌّ و النّاسُ فـى بُيوتِهِم . خَرجَ علـىٌّ (ع) إلـي السّوقِ.

لا تَخْرُج الآنَ .          اَلشَّمسُ مُحْرِقَهٌ .

لا ...لعلَّ ذا حاجةٍ يَطْلُبُ مُساعدةً .

درس  دوم

در خدمت فقيران

هوا گرم است و مردم در خانه هايشان هستند علي (ع) به سوي بازار خارج شد.

اكنون خارج نشو. خورشيد سوزان است.

نه .... شايد نيازمندي كمك بخواهد.

و فـى الطّريقِ :

ثَقيلةٌ ...ثقيلةٌ. لكنْ لا حيلةَ ...اَلأطفالُ ...اَلْجوعُ ...اَلْعطَشُ ...ماذا أفْعَلُ؟!

فَنَظَرَ إليها علـىّ (ع) !

فَجاءَ و أخَذَ مِنها القِربَةَ . فحَمَلَها إلـي بيتِها ... و سَألَها عَن حالِها :

بَعَثَ علـي بنُ أبـﻰ طالبٍ زَوجـى إلـي الثُّغورِ ....و بعدَ أيّامٍ سَمِعنا خَبَرَ وفاتِهِ!

و در  راه: سنگين است .... سنگين است. ولي چاره اي نيست ...كودكان ... گرسنگي... تشنگي .... چه كار كنم؟!

علي (ع) به او نگاه كرد! سپس آمد و مشك را از او گرفت و به خانه اش برد... و از حال او پرسيد:

علي بن ابي طالب همسرم را به مرزها فرستاد ... و بعد از چند روز خبر وفات  او را شنيديم.

و لـى أطفالٌ يَتامَي و لَيسَ عندﻯ شـﻰءٌ.

فقد ألْجَأتْنـى  الضَّرورةُ إلـي خدمةِ النّاسِ .

ذهب علـىٌّ (ع) محزوناً إلـي دارِ الْحكومةِ وحَمَلَ زنبيلاً فيه طعامٌ.

فَرَجَعَ و قَرَعَ الْبابَ .

مَن يَقْرَعُ الْبابَ؟ 

و كودكان يتيمي دارم و چيزي ندارم.

و نياز مرا به خدمت مردم واداشته است.

علـي (ع) غمگين به دار الحكومه رفت و زنبيلـي را كه در آن غذا بود برداشت.

پس برگشت و در زد.

چه كسي در مي زند؟

أنا ذلكَ الْعبدُ الَّذى حَمَلَ مَعَك القِرْبةَ ....اِفْتَحـى الْبابَ ..... إنَّ مَعـى شيئاً لِلأطفالِ .....

رَضِىَ الله عنكَ و حَكَمَ بينـى و بيْنَ علـىّ بن أبـى طالبٍ !

فدخلَ علـىٌّ (ع) و قالَ:

إنـّى  أحِبُّ اكْتِسابَ الثَّوابِ ، فَانْتَخِبـى بَيْنَ هذيْنِ الأمْريْنِ : تَهيئةِ الْخُبْزِ أو اللَّعِبِ مع الأطفالِ .

من همان بنده اي هستم كه مشك را همراه تو برداشت ... در را باز كن.... براي بچّه ها چيزي همراهم است.

خدا از تو راضي باشد و ميان من و علي بن ابي طالب داوري كند.

پس علي (ع) وارد شد و گفت:

من به دست آوردن ثواب را دوست دارم. پس يكي از اين دو كار را انتخاب كن: تهيه كردن نان يا بازي كردن با بچّه ها را.

أنا أقْدَرُ مِنْكَ علـي تَهْيئَةِ الْخُبزِ؛ فَالْعَبْ أنتَ مع الأطفالِ !

فذهبَ علـىٌّ (ع) إلـي  طِفْلَيْنِ صغيـرَيْنِ مِن بَينِهِم ، و جَعَلَ الْخُبزَ فـى فَمِهِما و هو يقولُ لِكُلٍّ مِنهُما :

يا بُنـىَّ! اِجْعَلْ علـىّ بنَ أبـى طالبٍ فـى حِلٍّ مِمَّا مرَّ فـى أمْرِكَ !

و بعدَ ساعةٍ .

أخى ! اُسْجُر التَّنّورَ .

من از تو در تهيه نان تواناتر هستم. پس تو با بچه ها بازي كن.

پس علي (ع) از ميان آنان به سوي دو كودك كوچك رفت و نان در دهان آن دو گذاشت در حالي كه به هر يك از آن دو مي گفت:

اي پسركم! علي ابن ابي طالب را در آنچه بر شما گذشت حلال كن.

و بعد از ساعتي.

 برادرم تنور را روشن كن .

اَللّهُمَّ أفْرِغْ علـي هذا الرَّجُلِ خيْرَك و ثوابَكَ...و لكن...علـىٌّ بنُ أبي

 طالبٍ...كيفَ...؟! هو لا ينظرُ إلـي حالِ الْمحروميـنَ ... نَحنُ مَحرومونَ و لكن هو...!!

فبادَرَ علـىٌّ (ع) إلـي سَجْرِهِ .

فلَمّا أشْعَلَهُ :

ذُقْ يا علـىُّ ! هذا جَزاءُ مَن نَسِـﻰَ الْمَساكيـنَ و الْيَتامَي !

خدايا خير و ثوابت را بر اين مرد فرو بريز ... ولي ... علي بن ابي طالب ...چگونه ... ؟! او به حال محرومان نگاه نمي كند ... ما محروم هستيم ولي او ... !

پس علي (ع) اقدام به روشن كردن آن نمود.

سپس وقتي آن را روشن كرد:

اي علي بچش. اين سزاي كسي است كه درماندگان ويتيمان رافراموش كرده است

حينَئذٍ جاءَت امْرأةٌ و شاهَدَتْ خليفةَ الْمسلميـنَ وتَعَجَّبَتْ!

ويْحَكِ ... أتعلَميـنَ مَن هو ؟! هو أميـرُ الْمؤمنيـنَ ...

ويلٌ لـى . ماذا أفعلُ ؟!  فَذَهَبَتْ إلَيْهِ و هى تَعْتَذِرُ!

وا حَيائى ... واحَيائى ... عفواً ... معذرةً ... يا أميـرَ الْمؤمنيـنَ ... عفواً ...

لا... لا.... بل واحَيائى منك فيما قَصَّرْتُ فـى أمْرِك !

در اين هنگام زني آمد و خليفه ي مسلمانان را ديد و تعجب كرد.

واي بر تو ... آيا مي داني او كيست؟ او امير المؤمنين است.

واي بر من . چه كار كنم؟‌پس به سوي او رفت در حالي كه معذرت مي خواست.

شرمم باد ... شرمم باد ... ببخشيد ... معذرت ... اي امير المؤمنين ... ببخشيد ...

نه ... نه .... بلكه من از تو شرمم باد به خاطر اينكه در كار تو كوتاهي كرده ام .

 

 

الدرس الثالث

كِتاب الْحَياة

اَلْعلمُ و الدّينُ جَناحانِ لِلإنسانِ لا يَقْدِرُ علـي الطَّيَرانِ إلا بِهِما . و الأمّةُ الإسلاميّةُ هى أمّةٌ سائرةٌ نَحوَ الْكمالِ و الرُّشدِ و هى بِحاجةٍ إلـي هذَيْنِ الْجَناحَيْنِ.

والإسلامُ مُنْذُ ظهورِهِ شجَّع الْمسلميـنَ علـي التَّفكُّرِ و التَّعلُّمِ.

درس سوم

كتاب زندگي

علم و دين دو بال براي انسان هستند كه جز با آن دو نمي تواند پرواز كند و امّت اسلامي امّتي حركت كننده به سوي كمال و رشد است و به اين دو بال نيازمند است.

و اسلام از هنگام ظهورش مسلمانان را به فكر كردن ويادگيري تشويق كرده است.

 

وإليك بعضَ هذه الآياتِ:

1 -  أصل الْعالَم:

﴿... أنَّ السَّماواتِ و الأرضَ كانتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما ﴾

أصلُ الْعالَمِ سِرٌّ غامِضٌ و  الآيةُ تُخْبِرُ الْعالَميـنَ عن حقيقةِ هذا الأمرِ مِن خِلال كلماتٍ وَجيزةٍ :

"كانت السَّماواتُ و الأرضُ مُلْتَصِقَتَيْنِ ثُم فَصَلَ اللّهُ بينهما ."

و اينك بعضي از اين آيه ها :‌

1- اصل جهان:

 كه آسمان ها و زمين بسته بودند و آن دو را باز كرديم.

اصل جهان راز پيچيده اي است و اين آيه به جهانيان درباره حقيقت اين امر در خلال سخناني مختصر و مفيد خبر مي دهد: " آسمان ها و زمين به هم پيوسته بودند سپس خداوند آن دو را از هم جدا كرد."

تَوَصَّلَ الْباحِثونَ فـى عِلْمِ الْفَلَك فـى الْقرنِ الْعِشرينَ إلـي نظريَّةٍ  خلاصتُها أنَّ الْمادَّةَ الأولَـي لِلْعالَمِ كانت جامدةً ثُم حَدَثَ فيها انْفجارٌ شديدٌ وانْفَصَلَتْ  أجزاءُ تلكَ الْمادَّةِ و تَشَكَّلَت السَّماواتُ و الأرضُ !

2- اَلشَّمسُ و الْقَمر

﴿وجَعَلَ الْقَمَرَ فيهنَّ ( فـى السَّماواتِ) نوراً و جَعَلَ الشَّمْسَ سِراجاً﴾

محقّقان در علم اختر شناسي در قرن بيستم به نظريّه اي رسيده اند كه خلاصه اش اين است كه مادّه ي نخستينِ جهان جامد بود. سپس انفجار شديدي روي داد و اجزاي آن مادّه جدا شد  و آسمان ها و زمين تشكيل شد.

2-  خورشيد و ماه 

و ماه را در‌ آن ها (در آسمان ها ) نور و خورشيد را چراغ قرار داد.

كلمةُ "سِراج"  تُعبِّرُ عن شـﻰءٍ ذﻯ نورٍ و حرارةٍ من ذاتِه و  كلمةُ "نور" تُعبِّرُ عن مُجرَّدِ نورٍ لا حرارةَ فيه.

والآيةُ تقولُ : إنّ الْقمرَ يَبْعَثُ ضَوءًا لاحرارةَ فيه و مِن مَصدرٍ غيرِ  ذاتـىٍّ . أمّا الشَّمسُ فهي مُضيئةٌ بِذاتِها فَتكونُ مصدراً لِلنّورِ و الْحرارةِ .

كلمه ي " چراغ" چيزي را بيان مي كند كه داراي نور است و از خودش گرما دارد و كلمه ي "نور"

نور محض را بيان  مي كند كه گرمايي در آن نيست.

و آيه مي گويد: ماه نوري را مي فرستد كه گرمايي ندارد و از منبعي غير خودش است. امّا خورشيد خود به خود فروزان است و منبع نور و گرماست.

و ما عَرَفَ الإنسانُ حقيقةَ الْقَمرِ إلا فـى الْقرنِ الْعِشرينَ و بعد هُبوطِ أوّلِ انسانٍ علـي سطحِه واكتِشافِه بأنَّه مُجرَّدُ كَوكبٍ هامِدٍ لا أثرَ فيهِ لِلماءِ ولا لِلحياةِ وهو يَعكِسُ ضوءَ الشَّمْسِ ....

3 - دَوَرانُ الأرضِ

﴿وَ تري الْجِبالَ تَحْسَبُها جامدةً و هى تَمرُّ مرَّ السَّحابِ .﴾

 

و انسان حقيقت ماه را نشناخت جز در قرن بيستم و بعد از فرود آمدن اولين انسان بر سطح آن و كشف اينكه آن تنها سيّاره اي سرد و خاموش است كه هيچ اثري از آب و زندگي در آن نيست و نور خورشيد را منعكس مي كند.

3- چرخش زمين

و كوهها را مي بيني. آن ها را جامد مي پنداري در حالي كه همچون ابر حركت

مي كنند.

إنَّكَ لو تَنظُرُ إلـي الْجبالِ تَحْسِبُ  أنّها ثابتةٌ و لكنَّ الْحقيقةَ غَيْرُ ذلك اَلْجبالُ تَمُرُّ أمامَكَ كَما يَمُرُّ السَّحابُ ؛ وسببُ ذلك دَورانُ الأرضِ و حَركتُها .

حركةُ الأرضِ ليستْ مخفيَّةً علـي أحَدٍ فـى عصرِنا ولكنَّها كانت مَجهولةً علـي الإنسانِ حتّي  الْقرونِ الأخيرةِ . و قصّةُ غاليلةَ مشهورةٌ فـى هذا الْمجالِ .

اگر به كوهها نگاه كني آن ها ثابت مي پنداري ولي حقيقت غير اين است. كوه ها همان طور كه ابر حركت مي كند در برابر تو در حركتندو علّت آن چرخش و حركت زميني است.

حركت زمين در عصر ما بر كسي مخفي نيست ولي تا قرن هاي اخير بر انسان نا معلوم بود و داستان گاليله در اين زمينه مشهور است.

هذه كانت بعضَ الإشاراتِ العلميَّةِ فـى الْقرآنِ الْكريـم ، الّتـﻰ اكْتَشَف الْعلمُ حقيقتَها حتّي الآنَ.

و نَعلَمُ أنَّ الإشاراتِ الْعلميَّةَ فـى آياتِ الْقرآنِ الْكريـم لَيسَت هدفاً بِحدِّ ذاتِها ، بل هي آياتٌ تُثْبِتُ لَنا صِدْقَ ادّعاءِ نزولِ الْقرآنِ من جانبِ اللّهِ تَباركَ و تَعالَي .

﴿ إنَّ فـى ذلك لآياتٍ لِقَومٍ يَعقِلونَ﴾

 

اين پاره اي اشاره هاي علمي در قرآن كريم بود كه علم تا به حال حقيقت آن را كشف كرده است.

و مي دانيم كه اشاره هاي علمي در آيه ها ي قرآن كريم فـي نفسه هدف نيست بلكه آيه هايي است كه راست بودنِ ادّعاي نازل شدنِ قرآن را از جانب خداوند تبارك و تعالي ( نام او پر بركت و بلند بادا) براي ما ثابت مي كند.

به راستي كه در آن آيه هايي وجود دارد براي قومي كه مي انديشند.

 

اَلدَّرسُ الرّابع

جُمال الْعلم

اِعتَزِلْ ذِكْرَ الأغانـى  و الْغَزَلْ                  و قُلِ الْفَصْلَ و جانِبْ مَنْ هَزَلْ

وَ اتَّقِ اللّهَ  فَتَقْوَي  اللّهِ  ما                     جاوَرَتْ قلْبَ امْرِئٍ إلّاوَصَلْ

لَيْسَ مَنْ يَقْطَعُ  طُرْقاً  بَطَلا                     إنَّما  مَنْ   يَتَّقى   اللّهَ   الْبَطَلْ

درس چهارم

از ذكر ترانه هاي بي معني و مفهوم و لهو و لعب دوري كن.

و سخن حق را بازگو و از بيهوده گويان دوري كن.

و تقواي خدا پيشه كن زيرا تقواي خدا به قلب انساني نزديك نشد مگر اينكه به  آن برسد.

كسي كه راهزني مي كند  قهرمان نيست،قهرمان كسي است كه تقواي خدا پيشه كند.

أين  نِمرودُ  و كَنْعانُ و مَنْ                     مَلَكَ  الأرضَ و وَلَّـي و عَزَلْ؟!

اُطْلُبِ الْعلمَ و لاتَكْسَلْ فما                     أبْعَدَ الْخيـرَ علـي أهلِ الكَسَلْ!

وَاهْجُرِ النَّوْمَ و حَصِّلْهُ فمَن           &a

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:


برچسب‌ها: <-TagName->
نوشته شده در 16 / 11 / 1390برچسب:,ساعت 20:13 توسط عباس حیدری رباطی| |


:قالبساز: :بهاربیست:

 فال حافظ - قالب وبلاگ